
خطبه حضرت زینب علیها السّلام
تصرّف ولایى و سخنان توحیدى زینب کبرى (سلام الله علیها)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حضرت زینب (علیهاالسّلام) در مدخل شهر کوفه، خطبه اى ایراد نمود که به گوشه هایى از آن اکتفا مىکنیم:
الف. راوى گفته: آن روز، زینب، دختر علىّ (علیه السّلام) را دیدم که …
«قَدْ أَوْ مَأَتْ إِلَى النّاسِ أَنِ اسْکُتُوا؛ فارْتَدَّتِ الْأَنْفاسُ وَ سَکَنَتِ الْأَجْراسُ.» (بحارالانوار، ج 45، ص 108)
همانا به مردم اشاره کرد که ساکت شوید، پس نَفَسها برگشت و زنگ [مرکبها] از کار افتاد.
بیان: سکوت ناگهانى مردم و خاموش شدن صداى زنگها، با اشاره حضرتش که: «أَنِ اسْکُتُوا»، جز تصرّف ولایى حضرت زینب، چه مىتواند باشد؟! و اگر شخصیّتى مثل حضرت زینب (علیهاالسّلام) به آثار «حدیث قرب نوافل» که مى فرماید: «وَ لِسانَهُ الّذى یَنْطِقُ بِهِ» (اصول کافى، ج 2، ص 352، روایت 7) (همانا بنده من با نافله و کارهاى مستحبّى، قرب مرا مى جوید تا این که زبان او مى گردم که با آن سخن میگوید) نرسیده باشد، دیگر چه کسى غیر از معصوم میتواند برسد؟!
ب. سپس حضرت زینب (علیهاالسّلام) فرمود:
«أَلْحَمْدُ للَّهِ وَ الصَّلاهُ عَلى أَبى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الْأَخْیارِ.» (بحارالانوار، ج 45، ص 108)
سپاس مختصّ خداست و درود و رحمت [حقّ] بر پدرم، محمّد و خاندان او، آن پاکیزگان و خوبان.
بیان: با توجّه به بیان گذشته، میتوان گفت: شروع خطبه با جمله «أَلْحَمْدُ للَّهِ وَ …» بعد از آن همه گرفتارى، تنها لفظِ بدون معنا نیست؛ بلکه اظهار «مافى الضّمیر» است. به عبارت دیگر وقتى این کلام به تنهایى استعمال شود، مراد توحید خالص، در فعل و صفت و اسم و ذات است. یعنى شخصِ عارف، با این کلام، ستایش را در تمام امور (فعل و صفت و اسم و ذات) مخصوص حقّ سبحانه قرار میدهد، و همه چیزها و کمالات را به او، و از او، و به سوى او مشاهده میکند، خواه امور به سود وى؛ و یا به ظاهر به ضررش باشد. و به این ترتیب، در آرامش کامل است؛ اگر چه به ظاهر و به اقتضاى عالم بشرى و یا وظیفه، کلامى از او صادر شود و یا اظهار ناراحتى کند.
نکته دیگر در سخنان ایشان، ذکر لفظ «أَبى» در کلام «وَ الصَّلاهُ عَلى أَبى مُحَمَّدٍ …» است، تا آنان که ایشان را اسیران خارجى میدانند، به اشتباه خود پى ببرند.
ج. در فرازهاى پایانى خطبه میفرماید:
«أَفَعَجِبْتُمْ أَنْ قَطَرَتِ السَّماءُ دَماً؟ وَ لَعَذابُ الآخِرَهِ أَخى، وَ أَنْتُمْ لا تُنْصَرُونَ، فَلا یَسْتَخِفَّنَّکُمُ الْمُهَلُ، فَإِنَّهُ لا تَحْفِزُهُ الْبِدارُ، وَ لا یَخَافُ فَوْتَ الثّأْرِ، وَ إِنَّ رَبَّکُمْ لَبِالْمِرْصادِ.» (بحارالانوار، ج 45، ص 109)
آیا تعجّب میکنید که آسمان خون ببارد؟ به یقین خوارى عذاب آخرت بیشتر است، و شما یارى نخواهید شد، پس مبادا مهلتهاى (الهى) شما را به خوشى بکشاند؛ خداوند [در مکافات] عجله اى ندارد، و نمى ترسد که خونخواهى و انتقامش از دست برود، و همانا پروردگار شما در کمینگاه است.
در این جا بود که امام سجّاد (علیه السّلام) فرمود:
«یا عَمَّهُ، اسْکُتى فَفِى الْباقى مِنَ الْماضى اعْتِبارٌ، وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلِّمَهٌ، فَهِمَهٌ غَیْرُ مُفَهَّمَهٌ …» (بحارالانوار، ج 45، ص 164)
اى عمّه، سکوت اختیار نما، که گذشته، براى آینده عبرت است، و تو به شکر خدا عالمِ بدون معلّم و فهمیده بدون آموزگار هستى …
بیان: از قسمت اوّل کلام حضرت زینب (علیهاالسّلام): «أَفَعَجِبْتُمْ أَنْ قَطَرَتِ السَّماءُ دَماً» معلوم مىشود که از شدّت عظمت فاجعه کربلا، آسمان خون باریده است؛ چنان که در دیگر کلمات ائمّه معصوم (علیهم السّلام) نیز درباره واقعه عاشورا، به این موضوع اشاره شده است:
1. امام صادق (علیه السّلام) میفرماید: «إِنَّ السَّماءَ بَکَتْ عَلَى الْحُسَیْنِ أَرْبَعینَ صَباحاً بِالدَّمِ …» (کامل الزیارات، ص 81، باب 26، روایت 6) آسمان، چهل روز بر امام حسین (علیه السّلام) خون گریه کرد.
2. در حدیثى آمده است: «لَمّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىٍّ (علیهالسّلام) أَمْطَرَتِ السَّماءُ تُراباً أَحْمراً.» (کامل الزیارات، ص 90، باب 28، روایت 11) هنگامى که حسین بن علىّ (علیه السّلام) شهید شد، آسمان، خاک سرخ بارید.
3. امام سجّاد (علیه السّلام) فرمود:
«إِنَّ السَّماءَ لَمْ تَبْکِ مُنْذُ وُضِعَتْ إِلّا عَلى یَحْیَى بْنِ زَکَرِیّا وَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلىٍّ (علیهماالسّلام)»
آسمان از هنگامى که ایجاد شده گریه نکرده، جز بر یحیى بن زکریّا و حسین بن علىّ (علیهم السّلام)
راوى میگوید: عرض کردم: «أَىُّ شَىْءٍ بِکاؤُها؟» گریه آن چگونه است؟
حضرت فرمود: «کانَتْ إِذَا اسْتَقْبَلَتْ بِثَوْبٍ، وَقَعَ عَلَى الثَّوْبِ شِبْهُ أَثَرِ الْبَراغیثِ مِنَ الدَّمِ.» (کامل الزیارات، ص 90، باب 28، روایت 12) هنگامى که لباسى رو به آسمان گرفته و گشاده میشد، خونى همانند اثر کَکْها [حیوانات ریزى که در بدن انسان دیده میشود]، بر لباس قرار مى گرفت.
4. در خبر ابى مخنف نیز آمده است:
«وَ کَبَّرَ الْعَسْکَرُ ثَلاثَ تَکْبیراتٍ، وَ تَزَلْزَلَتِ الْأَرْضُ، وَ أَظْلَمَ الشَّرْقُ وَ الْغَرْبُ، وَ أَخَذَتِ النّاسَ الرَّجْفَهُ وَ الصَّواعِقُ، وَ أَمْطَرَتِ السَّماءُ دَماً عَبیطاً وَ نادى مُنادٍمِنَ السَّماءِ: قُتِلَ- وَ اللَّهِ- الْإِمامُ بْنُ الْإِمامِ …» (ذریعه النّجاه، ص 147)
و لشگر سه بار تکبیر گفتند و زمین لرزید و مشرق و مغرب در تاریکى فرو رفت و مردم را زلزله و رعد و برق فراگرفت، و آسمان خون تازه بارید، و ندا کنندهاى از آسمان ندا داد: به خدا قسم، امامِ پسر امام کشته شد …
به هر حال، از کلام آن بانوى بزرگ و احادیثى که ذکر شد، معلوم میشود که آسمان خون باریده است، امّا چرا و چگونه آسمان و بلکه همه موجودات در سوگ سیّدالشّهدا (علیه السّلام) گریان و متأثّر شدند؟ در فصل سوم این کتاب توضیح مختصرى در این مورد داده شد، در فصل نوزدهم نیز در این باره به تفصیل بحث شده است.
از جمله «وَ لَعَذابُ الْآخِرَهِ أَخْزى» در کلام حضرت زینب (علیهاالسّلام) ونیز فرازهاى بعد از آن، معلوم میشود که خون باریدن، خود، عذابى بوده است؛ چنان که جمله هاى «وَ تَزَلْزَلَتِ الْأَرْضُ … الصَّواعِقُ» در حدیث ابی مخنف نیز اشاره به عذاب بودن آن دارد. امّا این که چگونه عذاب بوده است؟ باید توجّه کرد که: ظهور امور غیر طبیعى در عالم، اگر چه آثار بدى در آن نباشد، بیانگر آن است که مردم، مورد خشم و غضب الهى واقع شده اند که چنین امرى رُخ داده و در آینده نیز آثار بدى خواهد داشت. و با جمله «وَ أَنْتُمْ لا تُنْصَرُونَ» و هم چنین فرازهاى بعد از آن، گویا به پیروزى حقّ و مغلوب بودن و خوارى باطل اشاره مى نماید.
————————————————————-
منبع: کتاب فروغ شهادت، فصل هفدهم، ص 239
نویسنده: مرحوم آیت الله سعادت پرور(پهلوانى)
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید ...