
نوشتاری در باب:
تعریف سیر و سلوک
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
سلوک طى مدارج خاص را گویند که همواره سالک باید طى کرده تا به مقام وصل و فنا برسد که از جمله مدارج، توبه و مجاهدت و خلوت و عزلت و ورع و زهد و صمت و خوف و رجا و حزن و جوع و ترک شهوت و خشوع و تواضع است.
سلوک در لغت عرب عبارت از «رفتن» است على الاطلاق، یعنى رونده شاید که در عالم ظاهر سفر کند و شاید که در عالم باطن سیر کند.
و در نزد اهل عرفان سلوک عبارت از «رفتن مخصوص» است و آن «سیر الى الله» و «سیر فى الله» است که «سیر إلى الله» نهایت دارد ولى «سیر فى الله» نهایت ندارد.
«سیر الى الله» عبارت از آنست که سالک چنان سیر کند که از هستى خود نیست شود و به هستى خدا هست شود و به خدا زنده و دانا و بینا و شنوا گردد ولى «سیر فى الله» عبارت است از سیر در اسماء و صفات بارى تعالى و چون خداوند نامحدود است و لذا این سیر هم حدّ ندارد.[1]
بنابراین سلوک یعنى حرکت مجاهدانه تا رسیدن به مقام توحید.
تهانوى میگوید: «أمّا السّلوک فهو السّعی الذی یقوم به السّالک فی سیره فی طریق الله حتى یصل إلى مقصوده»[2] سلوک کوششى را گویند که سالک در راه خدا انجام میدهد تا به مقصود برسد.
با روشن شدن معناى سلوک، معناى سالک هم مشخص میشود، بنابراین سالک در لغت یعنى «سائر»
«السّالک فی اللغه هو السّائر»[3] سالک در لغت یعنى راه رو
همچنین جرجانى در کتاب تعریفات سالک را چنین تعریف میکند:
«السالک، هو الّذی مشى على المقامات بِحاله لابِعلمه و تصوّرِه فکان العلمُ الحاصل له عیناً یَأبى مِن ورودِ الشبههِ المضلّهِ له»[4] سالک یعنى کسى که مقامات عرفانى را به وسیله حال طىّ میکند نه به واسطه علم و تصوّرش، بنابراین وقتى که علم عینى برایش حاصل شد، دیگر گمراه نمیشود.
علامه طباطبایى(ره) در مورد سیر و سلوک میگوید:
«وقتى سالک تصمیم مىگیرد به سوى خدا حرکت کند و از عالَم کثرت عبور کند، این سفر را در عرف و اصطلاح عرفا «سیر و سلوک» میگویند.»
سلوک یعنى پیمودن راه، و سیر یعنى تماشاى آثار و خصوصیات منازل و مراحل بین راه.
زاد و توشه این سفر روحانى، مجاهده و ریاضت نفسانى است، زیرا قطع علایق ماده بسیار صعب و دشوار است. بنابراین، اندکاندک رشتههاى علقه عالم کثرت را پاره نموده و از عالم طبع سفر مىنماید.»[5]
دو راه برای این سیر وجود دارد: 1. سیر آفاقی 2. سیر انفسی
خداوند تبارک و تعالی در قرآن میفرماید:
«سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْیَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ*أَلا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَهٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ»[6] به زودى نشانههاى خود را در آفاق [آسمانها و زمین و طبیعت] و در وجود خودشان به آنان نشان دهیم تا برایشان روشن شود که او حق است. آیا همین کافى نیست که پروردگارت بر هر چیز شاهد و حاضر است؟ آگاه باشید که ایشان نسبت به دیدار پروردگارشان در شکاند، آگاه باشید که او به هر چیز احاطه دارد.
بشر مادى در دنیایی زندگی میکند که پر از ظلمت و تاریکی است. در دریاى بىکران شهوات و کثرات غوطه مىزند. هر آن، موجى از علایق و وابستگىهاى مادى او را به طرفى پرتاب مىکند. هنوز از لطمات و صدمات آن موج به حال نیامده، موجى سهمگینتر و دهشتانگیزتر که از علاقه به مال و ثروت و زن و فرزند سرچشمه مىگیرد، سیلىهاى متوالى به صورت او نواخته و او را در قعر امواج خروشان این بحر عمیق و دریاى هولناک فرومىبرد؛ به طورى که ناله و فریادش در میان نهیب امواج ناپدید مىگردد.
در این میان فقط گاهگاهى یک نسیم جانبخش و روحافزایى به نام «جَذْبه» او را نوازش مىدهد و چنین مىیابد که این نسیم مهرانگیز او را به جانبى مىکشد و به مقصدى سوق مىدهد؛ این نسیم، متمادى نبوده و گاه و بىگاه مىوزد: «وَ انَّ لِرَبِّکُمْ فِی ایّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ ألَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا وَ لاتُعْرِضُوا عَنْهَا»
در این موقع سالک، جانى تازه گرفته و از تأثیر همان جذبه الهیه تصمیم مىگیرد که از عالَم کثرت عبور کند و به هر ترتیب که میسور است بار سفر بربندد و از این غوغاى پردغدغه خود را خلاص کند. این سفر را در عرف و اصطلاح عرفا «سیر و سلوک» نامند.[7]
تهیّه و تنظیم: گروه تحقیقی پژوهشی فروغ توحید
—————————————————————
[1]. سجّادى، فرهنگ معارف اسلامى، ج2، ص1012
[2]. التهانوى، کشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج1، ص969
[3]. همان ص970
[4]. جرجانى، التعریفات، ص51
[5]. حسینى تهرانى، رساله لُبّاللُباب در سیر و سلوک اُولى الألباب، ص25
[6]. فصلت53/54
[7]. رساله لب اللباب (طبع جدید)، ص 37
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید ...