
استاد معظم آیت الله فروغی (سلمهالله)
راز عبادت عاشقان (بخش اول)
کار هر کس نشانی از همت او و آثار هر فرد بیانگر دارایی اوست وقتی صحبت میکنیم، سخنانمان نماینده عالم درون ما بوده و نشان میدهد که درون ما چه جمع است و آبشخور جان ما کجاست؟
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان(مثنوی معنوی،دفتر دوم،بخش٢١)
کلماتی که از زبان خارج میشود ترازوی سنجش ماست، میتوانیم خودمان را با گفتارهایمان بشناسیم.
امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) وقتی با خدای متعال حرف میزند میگوید:
«مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لَا شَوْقاً إِلَى جَنَّتِکَ بَلْ وَجَدْتُکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَهِ فَعَبَدْتُکَ»(بحار الأنوار، ج67، ص 197)
معبودا من تو را به جهت ترس از آتش و یا طمع بهشت عبادت نمیکنم بلکه چون تو را سزاوار پرستش و عبادت یافتم عبادتت میکنم.
عبادت علی عبادت تاجرانه نیست که داد و ستد کند و برای رسیدن به بهشت و نعمتهایش تو را بپرستد علی میل به خود تو دارد؛ علی هوای تو دارد وعاشق توست.
و چه قدر زشت و قبیح است که انسان تاجرانه خدا را عبادت کند!
انسان کمی بالا میآید میبیند، عبادتهایی که برای دست یافتن به ثواب و نعمتهای بهشتی انجام داده است چه قدر ناپسند بوده!
کسی تجارت میکند که سرمایهای از خود داشته باشد اما در حقیقت ما چیزی نداریم، این خیالات و توهمات ناشی از ضعف معرفت آدمی است که در عالم خود را مالک میپندارد.
ما چه داریم که بخواهیم با خدا رابطه تاجرانه داشته باشیم؟! آن که در مسیر تجارت با خدا گام برمیدارد خیال میکند عمر، قدرت، مال و دارایی از آن اوست اما حقیقت اینست که «لاحول و لا قوۀ الا بالله العلی العظیم» همه از آن خداست.
در دعای عرفه ابا عبد الله الحسین(علیهالسلام) با خدا چنین نجوا میکند:
«فَبِأَیِّ شَیْءٍ أَسْتَقْبِلُکَ یا مَوْلایَ، أَ بِسَمْعِی أَمْ بِبَصَرِی، أَمْ بِلِسانِی أَمْ بِیَدِی أَمْ بِرِجْلِی؟ أَ لَیْسَ کُلُّها نِعَمَکَ عِنْدِی، وَ بِکُلِّها عَصَیْتُکَ یا مَوْلایَ، فَلَکَ الْحُجَّهُ وَ السَّبِیلُ عَلَیَّ»(البلد الأمین و الدرع الحصین، ص 255)
همه به محضر خدا میرویم، قیامت برای همه بر پا خواهد شد و همه در محضر ذات احدیت حاضر میشوند که فرمود:
﴿یا أَیُّهَا اَلْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ﴾(انشقاق،6) ای انسان! یقیناً تو با کوشش و تلاشی سخت به سوی پروردگارت در حرکتی، پس او را دیدار میکنی.
همه را با رنج و زحمت و نهایتا با قهر و غلبه به محضر خداوند متعال میبرند، اما سخن در اینست که با چه حالی و چگونه به محضر خدای متعال وارد شویم؟
در این فراز از دعای عرفه سیدالشهداء(علیهالسلام) میفرماید: خدایا وقتی خواستم به محضرت بیایم چه بیاورم؟ کدام یک از اعضا و جوارحام را به استقبال تو آورم و هدیه درگاهت کنم؟ آیا دست، پا، زبان و گوشم کافی است؟ در حالی که آنها نیز از توست و نعمت توست و دارایی من ناداری است؛ اما چه بد که آنچه را که تو دادهای در مسیر نافرمانی و عصیان به کار گرفتهام!
در واقع غایت بیان امام(علیهالسلام) این است که بگوید: خدایا نه تنها همه نعمتها مال توست و ما چیزی نداریم، بلکه در آن چه که تو دادهای تصرف غاصبانه کردهایم.
یک نگاه بد یا سخن زشت، تصرف غاصبانه در ملک خداست.
وقتی نکته را فهمیدی در خواهی یافت که ما چیزی نداریم که بتوانیم در ارتباط با خدای متعال رابطه تاجرانه داشته باشیم، چیزی بدهیم و چیزی بستانیم. ما که هستیم که بخواهیم طرف معامله باشیم؟!
«الهی مَنْ کَانَتْ حَقَائِقُهُ دَعَاوِیَ فَکَیْفَ لَا تَکُونُ دَعَاوِیهِ دَعَاوِی»(إقبال الأعمال، ج1، ص 348)
الهی کسی که حقیقتهایش ادعا است پس چگونه ادعاهایش ادعا نباشد؟!
اصلا هستی ما هستی نیست ما هیچیم!
ما عدمهاییم هستیها نما
تو وجود مطلقی فانی نما
تهیه و تنظیم: گروه تحقیقی پژوهشی فروغ توحید
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید ...