
در محضر استاد فروغی (سلّمه الله)
سرور وحدت
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بُریر و عبدالرحمن از اصحاب أباعبدالله الحسین(علیهالسلام) و شهدای کربلا هستند. در مقاتل آمده است: «فَرُوِیَ أَنَّ بُرَیْرَ بْنَ خُضَیْرٍ الْهَمْدَانِیَّ وَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَبْدِ رَبِّهِ الْأَنْصَارِیَّ وَقَفَا عَلَى بَابِ الْفُسْطَاطِ لِیَطَّلِیَا بَعْدَهُ فَجَعَلَ بُرَیْرٌ یُضَاحِکُ عَبْدَ الرَّحْمَنِ فَقَالَ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ یَا بُرَیْرُ أَ تَضْحَکُ مَا هَذِهِ سَاعَهُ ضَحِکٍ وَ لَا بَاطِلٍ فَقَالَ بُرَیْرٌ لَقَدْ عَلِمَ قُومِی أَنَّنِی مَا أَحْبَبْتُ الْبَاطِلَ کَهْلًا وَ لَا شَابّاً وَ إنَّمَا أَفْعَلُ ذَلِکَ اسْتِبْشَاراً بِمَا نَصِیرُ إِلَیْهِ فَوَ اللَّهِ مَا هُوَ إِلَّا أَنْ نَلْقَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ بِأَسْیَافِنَا نُعَالِجُهُمْ بِهَا سَاعَهً ثُمَّ نُعَانِقُ الْحُورَ الْعِینَ»(1)
بُریر و عبدالرحمن روز عاشورا بر در خیمه ایستاده بودند و بُریر حرفهایی میزد تا عبدالرحمن را بخنداند.
در شرایط جنگ که عدهای کشته و شهید خواهند شد، شوخی و مزاح کرده و میخندد! این چه روحیهای است؟! گاهی یک خار در پای آدم فرو میرود، داد و فریاد میکند! بله اهل دنیا اکثرا چنین هستند و تحمل سختیها را ندارند. باید تلاش کنیم به مقام «حلم» و «صبر» برسیم که اگر رسیدیم، آدم شدیم و وقتی آدم شدیم، دل بند ابدیت میشود و با مشکلات جزئی دچار تلاطم نمیشود و احساس شکست نمیکند. انسان وقتی خدا را یافت و فهمید که نظام آفرینش برخی دشواریها را به انسان تحمیل خواهد کرد تا او را تربیت کند، احساس شکست نمیکند، چون همه چیز را دست خدا میبیند.
عبدالرحمن گفت: «بریر الان وقت شوخی و بیهودگی نیست، حواست را جمع کن!»
بریر گفت: «به خدا قسم در عمرم یک لحظه به باطل میل نداشتهام، این کار را کردم تا تو را بخندانم؛ چون شادمانم و میدانم به کجا صیرورت پیدا میکنیم!
«صیرورت» غیر از «سیر» است هر چند که گاهی به یک معنا هم به کار میروند. قرآن میفرماید: «أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُور»(2) در صیرورت، تحول وجود دارد؛ یعنی به سوی خدا در حال شدن هستیم. همه امور در حال شدن به سوی خدا هستند و متحول اند. بریر میگوید شادمانم چرا که داریم متحول شده و عوض میشویم.
چگونه عوض میشوند؟ خونشان با خون أباعبدالله الحسین(علیهالسلام) یکی میشود؛ یعنی وحدت خون پیدا میکنند. لذا ابن عباس میگوید: «رَأَیْتُ النَّبِیَّ فِیمَا یَرَى النَّائِمُ ذَاتَ یَوْمٍ نِصْفَ النَّهَارِ أَشْعَثَ أَغْبَرَ بِیَدِهِ قَارُورَهٌ فِیهَا دَمٌ فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ قَالَ هَذَا دَمُ الْحُسَیْنِ ع وَ أَصْحَابِهِ لَمْ أَزَلْ أَلْتَقِطُهُ مُنْذُ الْیَوْمِ فَأُحْصِی بِذَلِکَ الْوَقْتِ فَوَجَدْتُهُ قُتِلَ ذَلِکَ الْیَوْم»(3) حضرت رسول(صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) را در خواب دیدم در حالى که غبار آلود بود و در دستش شیشهاى پر از خون داشت، عرض کردم: پدر و مادرم فدایت گردد این شیشه چیست؟ فرمودند: این خون حسین و یاران اوست که از زمین جمع کردهام، من آن روز را در نظر گرفتم درست همان روز بود که سید الشهداء(علیهالسلام) به شهادت رسیده بودند.
یعنی خون اصحاب با خون سیدالشهدا به وحدت رسیده است. اصحاب روح شده و به مقام «سلام» رسیدند. «السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِک» اگر در مقام سلام نباشند نمیتوان به آنها سلام داد. آیا میتوانیم در قبرستان به پدر و مادرمان و افراد عادی اینگونه سلام دهیم؟ خیر؛ برای افراد عادی باید فاتحه خواند. سلام، مخصوص انبیاء و اولیای خدا(علیهمالسلام) است که در مقام سلام اند. «وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا»(4) و سلام (خدا) بر من، در آن روز که متولّد شدم و در آن روز که مىمیرم و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد!
انشاءالله خداوند از این معانی به ما روزی کند.
تهیه و تنظیم: گروه تحقیقی پژوهشی فروغ توحید
——————————————–
منابع:
1. بحار الأنوار، ج45، ص 1
2. شوری،53
3. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج1، ص 430
4. مریم،33
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید ...