
استاد معظم آیت الله فروغی (سلّمه الله)
غنای نفس
امام حسین(علیهالسلام) در دعای عرفه چنین مناجات میکند:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنَایَ فِی نَفْسِی»(إقبال الأعمال، ج1، ص 342) خدایا! مرا غنی کن، اما غنا را درونم قرار بده.
بیشتر تلاش انسانها در عالم برای رسیدن به رفاه، امنیت و آبادانی است. همه تلاش بشر بیرون از ذات خودش است، در بیرون از خود تلاش میکند و میخواهد با اسباب بیرونی به رفاه برسد؛ یعنی میخواهد ثروت به دست آورد اما از سنگ و خاک و به هم ریختن عالم طبیعت. همه چیز را خراب میکند تا به آنچه که خود میخواهد برسد. نمیخواهد خود را با نظام عالم تطبیق دهد بلکه میخواهد نظام عالم با او هماهنگ شود!
«بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ»(قیامت،5) (انسان شک در معاد ندارد) بلکه او می خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند!
انسان میخواهد همه چیز را به هم بریزد و هیچ چیز در مقابل او قرار نگیرد؛ یعنی میخواهد عالم موافق میل او حرکت کند نه اینکه خود را تغییر دهد و طبق نظام عالم حرکت کند. اینجاست که به پوچی میرسد و رابطهاش با خدا و دیگران و عالم به هم میخورد.
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنَایَ فِی نَفْسِی» بشر که میخواهد به غنا برسد فکر میکند اگر فلز جمع کند، غنی میشود! «الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَه*یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَه»(همزه،2و3) مال را جمع کرد و به شمارش آن پرداخت و گمان کرد که مالش برای او خلود میآورد و اسباب کمال اوست در حالی که همه اینها وهم است. مال جزء ما نیست، مال دل را میرباید، تعلقات چنین هستند. غنای انسان باید در نفس خود باشد. اگر انسان در خود غنی نشود، با بیرون از خود نمیتواند غنی شود.
غنای حقیقی
ثروتمندترین شخص عالم هم غنی نیست؛ چرا که بیشتر میخواهد پس فقیر است و هنوز احتیاج دارد. اما ممکن است به انسان مؤمنی برخورد کنید که فکر کند همه عالم را دارد و بزرگترین ثروتمند عالم است! او تمام توجهاش به خداست. انسان اگر از درون به غنای مطلق راه پیدا نکند به غنای در نفس نمیرسد و هر چه در عالم جمع کند، اسباب طغیان اوست «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى*أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»(علق،6و7) اگر انسان باور کند دارد، تازه آغاز طغیان او و آغاز به هم خوردن همه چیز است.
مرحوم دکتر دهخدا میگفت: روزی شهردار تهران را دیدم و گفتم دو بار باعث شدی که شب تا صبح نخوابم. یکی از شبها از سرور و خوشحالی و دیگری از غصه. هر دو شب را بخاطر یک چیز نخوابیدم. یک بار از فلان خیابان رد میشدم، تابلوی بزرگی دیدم که نوشته بود: «خیابان دکتر دهخدا» خیلی خوشحال شدم!
این ما و من بیچارگی میآورد.
نردبان خلق این ما و من است عاقبت زین نردبان افتادن است
هر که بالاتر رود ابلهتر است استخوان او بتر خواهد شکست
خیلی خوشحال شدم که خیابان به نام من شده است و شخصیت پیدا کردهام. شب را تا صبح نتوانستم بخوابم. «لاتَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لایُحِبُّ الْفَرِحین»(قصص،76) این همه شادى مغرورانه مکن، که خداوند شادی کنندگان مغرور را دوست نمی دارد.
بار دیگر هم وقتی کودتا شد و مصدق شکست خورد از همان خیابان رد میشدم دیدم تابلو را برداشتهاند و نام کس دیگری را نوشتهاند آنچنان غصه بر من مستولی شد که شب را تا صبح از غصه نخوابیدم! یک تابلو بالا میآید سرور میآورد، پایین میآید انسان غصهدار میشود. مگر چنین دنیایی انسان را سیر میکند؟! همان چیزی که مایه سرور است، مایه غصه انسان است.
غنای حقیقی با وصل به توحید
انسان باید کانالی از دلش به توحید باز کند. نسبت به اصحاب کهف فرمود: «وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِم»(کهف،14) و دلهایشان را محکم ساختیم یعنی به دلهایشان راه باز کردیم و معجزه شدند. مادر حضرت موسی(علیهالسلام) او را درون نیل انداخت. از بچه دل برید؛ چرا؟ چون فرمود: «رَبَطْنا عَلى قَلْبِها»(قصص،10) به قلب او هم راه باز کردیم. اگر این اتقاق نیفتد انسان طغیان میکند «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى*أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»(علق،6و7)
غنای کاذب فرعون
فرعون روستایی بود. به شهر که آمد ابتدا در قبرستان زندگی میکرد، مردم هم به او غذا میدادند. قبرستان را تمیز کرده و جارو میزد. مردم خوششان آمد و او را رئیس قبرستان کردند. وقتی دیدند کارش را خوب انجام میدهد، او را شهردار کردند. بعد فرماندار مصر شد. هر روز کاری انجام میداد که مردم را به حیرت میآورد
طالب حیرانی خلقان شدیم دست طمع اندر الوهیت زدیم
بعد گفتند: تو بیا و پادشاه مصر باش. به پادشاهی هم قناعت نکرد و گفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى»(نازعات،24) چون دید که پادشاهی هم کوچک است. واقعا کوچک است و انسان را غنی نمیکند اما انسان نمیفهمد چگونه باید غنی شود؟ غنای حقیقی در توحید است. فرعون گفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى» در حالی که غنی شدن در عبودیت است
الهی گر بگویی بنده من ز عرش بگذرد خنده من
لذا قرآن فرمود: «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّه»(نور،37) مردانی هستند که دنبال این نیستند که تجارت و بیع آنها را سیراب کند. تجارت و بیع هم دارند، اما مراقب یاد خدا هستند. لذا در حدیث آمده «الْغِنَى بِاللَّهِ أَعْظَمُ الْغِنَى»(غرر الحکم و درر الکلم، ص 97) غنیترین انسان در عالم کسی است که خود را با خدا غنی کند. در حدیث است: «غِنَى الْمُؤْمِنِ بِاللَّهِ سُبْحَانَه»(تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 91) مؤمن به خدا غنی است.
تهیه و تنظیم: گروه تحقیقی پژوهشی فروغ توحید
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید ...
بسیار عالی بود. خداوند به استاد عمر بارکت دهد و ما را از جرعه نوشان معارف، تا إن شاء الله ما هم به حق امام حسین علیه السلام به غنای در نفس برسیم.
سلام . خداخیرتان دهد.