
در محضر استاد فروغی (سلّمه الله)
قیمت نَفس آدمی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرمایند: «لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا» (نهج البلاغه، ص556)
برای انفاس شما و به یک معنا برای عمرها و جانهای شما هیچ قیمتی نیست مگر بهشت؛ آن را به بهشت بفروشید، به غیر بهشت نفروشید. حضرت برای نفس انسان نرخ تعیین میکند. البته این نرخ انسانهای متوسط است.
انسان، معاملهگر است؛ حال با چه معامله میکند؟ قرآن میفرماید: «أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَهَ بِالْهُدى فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما کانُوا مُهْتَدینَ»(بقره،16) آنان کسانى هستند که «هدایت» را به «گمراهى» فروختهاند و (این) تجارت آنها سودى نداده و هدایت نیافتهاند.
گاهی تجارت انسان سود نمیدهد و ضرر میکند. سرمایه از دستش رفته و «مِنَ الْخاسِرینَ»(اعراف،23) میشود.
تجارتی مفید است که همیشه برای انسان سود داشته باشد. آن چه انسان در دنیا به دست میآورد اگر دائمی نباشد، ورشکسته است. انسان اگر به فکر ابدیت خود نباشد، هر که باشد ورشکسته است.
قیمت نَفَسها
به قول سعدی: «هر نفسی که میرود، ممد ذات است و چون برمیآید، مفرح ذات پس در هر نفسی دو نعمت است و بر هر نفسی شکری واجب»(گلستان سعدی)
همین نَفَسهاست که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمود به بهشت بفروشید. «فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا»(نهج البلاغه، ص556)
مسابقه برای بهشت
این مطلب با آیه قرآن هم تناسب دارد. قرآن وقتی نعمتهای بهشتی را شمرد فرمود: «وَ فی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُون»(مطففین،26) و در این نعمتهاى بهشتى راغبان باید بر یکدیگر پیشى گیرند! یعنی آنهایی که نفس میزنند، باید برای بهشت و درجات عالی آن و مقام علیین نفَس بزنند.
انسان هنگام دویدن نَفَس نَفَس میزند؛ یعنی برای رسیدن به بهشت بدوید. کسی که در مسابقه شرکت میکند، «مُتنافِس» است. مرتب نفس میزند و میخواهد مسابقه را ببرد.
قرآن میفرماید: «برای بهشت و لقاء الله مسابقه بگذارید» اگر درس، بحث، منبر و فعالیت ما همه مسابقه میشد برای بدست آوردن بهشت، دنیا و جامعه بشری آباد میشد!
در حالیکه انسانها برای بدست آوردن دنیا مسابقه میدهند.
یک طرف یک سفره را ده نعمت است یک طرف یک نان به ده جا قسمت است
ای خدای عدل و فرمانروا چیست یک بامی در او چندین هوا؟!
وحدت در سایه توحید
چرا عالم یک بام و چندین هوا شده است؟ چون هر کدام از ما هوایی داریم. این نفسها به خدا فروخته نمیشود. وقتی غیر خدا آمد، تشتت، دوئیت و اثنینیّت بوجود آمده و جدال و دعوا پیش میآید.
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
چرا هفتاد و دو ملت در جنگاند؟ چون حقیقت برایشان تجلی نکرده است. گاهی هفتاد و دو نفریم اما هفتاد و دو ملتایم. هر کدام از ما یک جور میاندیشیم؛ چرا؟ چون انسان در مسیری واقع نمیشود که خود را به خدایش بفروشد. اگر با خدا معامله کرد، به «وحدت» میرسد و یکی میشود.
عدهای آمدند خدمت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردند: یا رسول الله! حاجتی از شما داریم. حضرت فرمودند: چه حاجتی؟ گفتند: «اضْمَنْ لَنَا الْجَنَّهَ»(أمالی طوسی، ص664) بهشت را برای ما ضمانت کنید. حضرت فرمودند: ضمانت میکنم به یک شرط «عَلَى أَنْ لَا تَسْأَلُوا أَحَداً شَیْئا» دستتان را پیش هیچ کس دراز نکنید و فقط از خدا بخواهید؛ یعنی به احدی در عالم اعتنا نکنید. «الْیَأْسُ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاس»(نهج البلاغه، ص534) فقط به دست خدا نگاه کن و از غیر خدا چشم بپوش. همه دستها در عالم بند خداست، اگر او نخواهد، هیچ کس در عالم کارهای نیست.
همه یار است و نیست غیر از یار واحدی جلوه کرد و شد بسیار
افرادی که نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمده بودند به حضرت تضمین دادند بگونهای که حتی در سر سفره هم به کسی که کنارشان بود نمیگفتند لیوان آب را بده بلکه خودشان برخاسته و آب را برمیداشتند! یا وقتی که از بالای اسب شلاقشان روی زمین میافتاد به کنار دستیشان نمیگفتند شلاق را به من بده، خودشان پیاده میشدند و برمیداشتند. چرا؟ چون پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده بود: «أَنْ لَا تَسْأَلُوا أَحَداً شَیْئا» از هیچ کس سؤال نکنید.
تسبیح نَفَسها
سخن رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دستورالعمل است تا نَفَسهای انسان برای خدا باشد و خود را به خدایش بفروشد. اگر نفَسهایش را به خدا فروخت، «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَه»(أمالی صدوق ص93) نفَسهای او تسبیح و خواب او عبادت میشود. همه روزهای انسان مثل روزهای ماه رمضان میشود. همه شئون، افکار و اعمال انسان عبادت میشود. درس میخوانی عبادت است، نگاه میکنی عبادت است، غذا میخوری عبادت است. هر فعلی که از انسان صادر میشود، تبدیل به نور میشود.
لذا در حدیث داریم: «الْمُؤْمِنُ یَتَقَلَّبُ فِی خَمْسَهٍ مِنَ النُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ کَلَامُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِلَى النُّور»(خصال، ج1، ص277) مؤمن همواره درون پنج نور حرکت میکند. هر مکانی که وارد و از آن خارج میشود، نور است. علم و کلامش نور است، قیافهاش هم در روز قیامت نور میشود؛ یعنی نوری که در دنیا بدست آورده از انسان جدا نمیشود و اینها نور «توحید» است.
تهیه و تنظیم: گروه تحقیقی پژوهشی فروغ توحید
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید ...