
در محضر استاد فروغی (سلّمه الله)
مجلس امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، مجلس محبّت است
بسم الله الرحمن الرحیم
شب شهادت امیرالمؤمنین علی(علیه السّلام)، اردبیل، 1389
امشب شب باعظمتی است و از هر جهت شأن و ویژگی خاصی دارد. هم شب قدر و هم شب شهادت مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است.
این مجلس، مجلس محبّت است. کسی که به این مجلس می آید یا سرمست محبّت است و در عالم محبّت غرق است یا آمده تا محبّت بخورد! محبّت خوردنی است! غذای حقیقت وجود انسان، محبّت است.
خداوند، عالم را براساس محبّت خلق کرده است، چرخه عالم براساس محبّت است، تمام عالم از محبّت صادر شده است، مادر و پدر عالم، محبّت است. اگر انسان خود را در دایره محبّت قرار ندهد و بر مرکب آن سوار نشود، راه نخواهد رفت.
محبّت انسان را عوض می کند. خداوند در قرآن کریم می فرماید: “وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَه”(اعراف/142) خدا می فرماید: جناب موسی را سی شب به مهمانی دعوت کردم. گفتم بیا با هم رفیق شویم، بیا با هم خلوت کنیم!
این مجلس محبّت چنان گرم و صمیمی بود که خدا فرمود: جناب موسی ده روز هم اضافه بمان و چهل شب مهمانم باش! “وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ” موسی بر محور محبّت و شوق در گردش بود که اصلا عالم بشریت از یادش رفت. این محبّت است که انسان را عوض می کند.
خدا رحمت کند مرحوم دولابی(ره) را، می فرمود: “موسی یک عصا داشت ولی دو مرحله برای آن بود”
حضرت موسی(علیه السلام) گوسفند چرانی می کرد و در دستش عصا بود. خداوند فرمود: “وَ ما تِلْکَ بِیَمینِکَ یا مُوسى”(طه/17) در دست راستت چه چیزی وجود دارد؟ حضرت موسی(علیه السلام) پاسخ داد: “هِیَ عَصای” این عصای من است، وقتی راه می روم به آن تکیه می کنم، گوسفندانم را هدایت می کنم و کارهای دیگری که با آن انجام می دهم. بحث می کنند که موسی(علیه السلام) یک کلمه می گفت عصا و تمام می کرد، چرا طول داد؟ برخی می گویند بخاطر محبتّی که نسبت به خدا داشت می خواست زیاد با او سخن بگوید. می بینی عاشق سخنی را که زیاد مهم نیست طول می دهد تا معشوق را سرگرم نماید و با او گرم بگیرد تا معشوق نگاهی به او کند و تمام لحظات او را فرا بگیرد.
این موسایی است که هنوز به دایره شوق وارد نشده است اما زمانی که در دایره شوق قرار گرفت از درون عصا اژدها بیرون آمد، عصا را زمین می زند 12 چشمه بیرون می آید، آن را بر دریا می زند در یک لحظه تمام آبها می ایستند! همان عصا است اما موسی(علیه السلام) عوض شده است. انسان وقتی عوض شد چوب دستی او هم عوض می شود و معنای دیگری پیدا می کند.
محبت به انسان حیات دوم می دهد همانطور که عصای دوم در دست موسی(علیه السلام) بگونه دیگری است. ساحران وقتی دیدند عصا اژدها شد مبهوت ماندند! به کسی که بزرگ آنان بود مراجعه کرده و گفتند: موسی عصایی دارد که اژدها می شود و همه چیز را می بلعد! از کجا بدانیم سحر است یا نه؟ جواب داد: شب تعقیب کنید ببینید آیا می توانید عصا را بدست آورید یا نه؟ اگر دیدید که نتوانستید بر عصا مسلط شوید، بدانید که جادو نیست و تسلیم شده بگویید: “آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمین”(اعراف/121) خدایا به تو ایمان آوردیم.
تعقیب کردند دیدن عصا زنده است! گفتند: “آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى”(طه/70) و در یک لحظه جزء مقرّبین درگاه الهی شدند! گاهی عمل انسان موجب می شود تا در یک لحظه انسان اوج پیدا کند! وقتی انسان در محور محبّت قرار گرفت، جاذبه محبّت سریع او را بالا می برد. این محبت را باید خورد، این مجلس مجلسی است که باید محبت را بخوری و خود را در این مجلس سیراب کنی.
می فرماید: “زَیِّنُوا مَجَالِسَکُمْ بِذِکْرِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب”(بشاره المصطفى لشیعه المرتضى(ط – القدیمه)، ج2، ص 61) پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مجالس خود را با نام علی زینت دهید. اگر می خواهید مجلستان زیبا شود، در آن مجلس بگویید یاعلی!
در روایت است مجلسی که در آن نام اهل بیت(علیهم السلام) یا نام علی(علیه السلام) برده شود، ملائک فوج فوج بر آن مجلس نازل می شوند و عطر آن مجلس تا عالم عرش بالا می رود! باطن عالم اینگونه است! عطری وجود دارد که اگر به مشام برسد یک نفر از این مجلس سالم بیرون نمی رود! ملائکه در این مجلس با مؤمنین همنشین می شوند و با آنان یاعلی می گویند و گریه می کنند. درجات ملائکه در محضر خدا با محبت علی(علیه السلام) بالا می رود! وقتی مجلس تمام شد، این ملائکه به عالم حق رجعت می کنند و عطرشان عالم ملک را فرا می گیرد! ملائکه ای که نیامده اند می گویند: این عطر از کجا به شما داده شده؟ می گویند: از مجلس ذکر علی(علیه السلام) می گویند: ما را هم به آن مجلس ببرید می گویند: مجلس تمام شد می گویند: اشکال ندارد ما را ببرید تا خود را به دیوارها و مکان آن مجلس بمالیم(بحارالانوار، ج 38، ص 199)
امام علی(علیه السلام) بر عرش و فرش امیرالمؤمنین است. بقول بعضی بزرگان، خداوند یک امر دارد و برای آن یک امیر خلق کرده و آنهم علی(علیه السلام) است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: “کُنْتَُ مَعَ الأنْبیاء سِرًّاً و معی جَهراً”(زبده التفاسیر، ج 7، ص 269) سرّی بود که فقط انبیاء اولوالعزم می دانستند که کیست.
مرحوم حاج ملا آقاجان زنجانی که دیوانه امام حسین(علیه السلام) بود، قصد عتبات کرد. در مسیر خود در طرف کردستان به محلی وارد شد که به نام امام حسین(علیه السلام) جمع شده بودند و چای و غذا می خوردند. به آنان گفت چه کار می کنید؟ گفتند: دور هم جمع شده ایم و اینگونه عزاداری و ابراز ارادت می کنیم. گفت: اینطور نمی شود، باید نامی از حضرت برده شود، روضه ای خوانده شود، سخنرانی باشد و از فضائل امام حسین(علیه السلام) گفته شود. بانی مجلس ناراحت شد و دلش گرفت! گفت: چه کار کنیم اجداد ما چنین یاد داده اند. ملا آقاجان شب خوابید و در خواب حضرت زهرا(سلام الله علیها) را دید. حضرت فرمود: ملا آقا جان! مجلس فرزندم حسین را بهم زدی! چه کار داری؟! بگذار با نام ما در یک جا جمع شوند و چای و غذا بخورند. ملا آقاجان صبح بیدار می شود می بیند کار را خراب کرده! طرف را صدا می زند و در جیبش مقداری پول داشت به خدا توکل کرده و همه را به آنها می دهد و می گوید: سه روز هم با این پول اینجا جمع شوید و چایی خورده به نام امام حسین(علیه السلام) مجلس برگزار کنید.
تا عاشق به چیزی میل می کند معشوق هم میل می کند. به هر کس محبت پیدا کنی اگر تو تب کنی او هم تب می کند! رمیله که از شاگردان امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود نقل می کند که در کوفه تب گرفتم و چند روز در رختخواب افتادم. صبح جمعه احساس کردم حالم بهتر شده، گفتم بروم مسجد و به امامت علی(علیه السلام) نماز جمعه بخوانم.
بعد از نماز جلو رفتم و با حضرت دیدار کردم. حضرت فرمود: “رمیله تب کرده بودی و امروز صبح حالت بهتر شد، گفتی بروم نماز بخوانم و علی را زیارت کنم. گفتم: بله چه کسی به شما خبر داد؟ فرمود: وقتی دوستان ما تب می کنند ما هم تب می کنیم! وقتی غمی بر آنان وارد می شود، بر ما هم وارد می شود. رمیله می گوید: تعجب کردم! امام(علیه السلام) فرمود: “چرا تعجب می کنی؟! یا رمیله لیس یغیب عنا مؤمن فی شرق الارض ولا فی غیرها”(بحار الأنوار(ط – بیروت)، ج26، ص 140) هیچ مؤمنی نیست در شرق و غرب عالم مگر اینکه با او هستیم. وقتی مریض شود ما هم مریض می شویم، وقتی ساکت بماند دعایش می کنیم، وقتی دعا کند آمین می گوییم.
ساقیا بده جامی زان شراب روحانی تا دمی بیاسایم زین حجاب جسمانی
دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟
در این مجلس باید خود را به علی ببازی!
تهیه و تنظیم: گروه تحقیقی پژوهشی فروغ توحید
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید ...