تنبیه ادبی
در تفاسیر متدواله که دیدیم ، یا از آنها نقل شده ، ((دین )) را به معنای جزا و حساب دانسته اند و در کتب لغت نیز به این معنی ذکر شده و به قول شعرای عرب استشهاد شده ، مثل قول شاعر : واعلم باءنک ما تدین تدان (94) و قول منسوب به شهل بن ربیعه : و لم یبق سوی العدوان ، دناهم کما دانوا (95) و گفته اند ((دیان )) ، که از اسمای الهیه است ، نیز به همین معنی است و شاید مراد از ((دین )) شریعت حقه باشد و چون در روز قیامت آثار دین ظاهر گردد و حقایق دینیه از پرده بیرون افتد ، از این جهت آن روز را ((روز دین )) باید گفت ؛ چنانچه امروز ((روز دنیا)) است ، زیرا که روز ظهور آثار دنیا است و صورت حقیقیه دین ظاهر نیست و این شبیه قول خدای تعالی است که می فرماید : و ذکرهم باءیام الله ؛ (96)و آن ایامی است که حق تعالی است به قهر و سلطنت با قومی رفتار کند و روز قیامت هم ((یوم الله )) است و هم ((یوم الدین )) است ، زیرا که روز ظهور سلطنت الهیه و روز بروز حقیقت دین خداست .
قوله تعالی : ایاک نعبد و ایاک نستعین بدان ای عزیز که چون بنده سالک در طریق معرفت تمام محامد و مدایح را مختص به ذات مقدس حق دانست و قبض و بسط وجود را از او دانست و ازمه امور را در اول و آخر و مبداء و منتهی به ید مالکیت او دانست و توحید ذات و افعال در قلبش تجلی نمود ، حصر عبادت و استعانت را به حق کند و جمیع دار تحقق را طوعا و کرها خاضع ذات مقدس بیند و در دارد تحقق قادری نبیند تا اعانت را به او نسبت دهد و این که بعضی از اهل ظاهر گفته اند حصر عبادت حقیقی است و حصر استعانت حقیقی نیست – زیرا که استعانت به غیر حق نیز می شود و در قرآن شریف نیز فرماید : تعاونوا علی البر و التقوی و می فرماید : استعینوا بالصبر والصلوه (97) و نیز معلوم است بالضرره که سیره نبی اکرم و ائمه هدی علیهم السلام و اصحاب آن ها و مسلمین بر استعانت از غیر حق بوده در غالب امور مباحه ، مثل استعانت به دابه و خادم و زوجه و رفیق و رسول و اجیر و غیر ذلک -کلامی است با اسلوب اهل ظاهر و اما کسی که از توحید فعلی حق تعالی اطلاع دارد و نظام وجود را صورت فاعلیت حق تعالی می بیند و لا مؤ ثر فی الوجود را یا برهانا یا عیانا یافته ، با چشم بصیرت و قلب نورانی حصر استعانت را نیز حصر حقیقی داند و اعانت دیگر موجودات را صورت اعانت حق داند و بنا به گفته اینها ، اختصاص محامد به حق تعالین نیز وجهی ندارد ، زیرا که برای دیگر موجودات – بنابراین مسلک – تصرفات و اختیارات و جمال و کمالی است که لایق مدح حمدند ؛ بلکه احیا و اماته و رزق و خلق دیگر امور مشترک بین حق و خلق است و این امور در نظر اهل الله شرک ، و در روایات از این امور به شرک خفی تعبیر شده ؛ چنانچه اداره انگشتری برای یاد مانده چیزی ، از شرک خفی محسوب شده است (98) .
بالجمله ، ایاک نعبد و ایاک نستعین از متفرعات الحمدالله است ، که اشاره به توحید حقیقی است و کسی که حقیقت توحید در قلب او جلوه ننموده و قلب را از مطلق شرک پاک ننموده ، ایاک نعبد او حقیقت ندارد ، و حصر عبادات و استعانت را به حق نتواند نمود ، و خدابین و خداخواه نخواهد بود و چون توحید در قلب جلوه نمود ، به اندازه جلوه آن ، از موجودات منصرف و به عز قدس حق متعلق شود تا آنجا که مشاهده کند که به اسم الله ایاک نعبد و ایاک نستعین واقع شود ؛ و بعضی از حقایق اءنت کما اءثنیت علی نفسک (99) در قلب تجلی کند .
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید ...