تنبیه ایمانی
به طوری که ذکر شد و معلوم گردید ، از برای هدایت به حسب انواع سیر سایرین و مراتب سلوک سالکین الی الله مقامات و مراتبی است و ما به طریق اجمال اشاره به بعض مقامات آن می کنیم تا در ضمن ((صراط مستقیم )) و ((صراط مفرطین )) ، و ((صراط مفرطین )) که ((مغضوب علیهم )) و ((ضالین )) می باشند ، به حسب هر یک از مراتب معلوم گردد .
اول ، نور هدایت فطری است ؛ چنانچه اشاره به آن در تنبیه سابق شد و در این مرتبه از هدایت ، ((صراط مستقیم )) عبارت است از سلوک الی الله بی احتجاب به حجب ملکی یا ملکوتی ؛ و یا سلوک الی الله بی احتجاب به حجب غلو و یا تقصیر ؛ و یا سلوک الی الله است بی احتجاب به حجب نورانیه یا ظلمانیه ؛ و یا سلوک الی الله است بی احتجاب به حجب وحدت یا کثرت . و شاید یضل من یشاء و یهدی من یشاء(115) اشاره به این مرتبه از هدایت و احتجابات باشد که در حضرت قدر ، که نزد ما مرتبه واحدیت به تجلی به حضرات اعیان ثابته است تقدیر شده و تفصیل آن از حوصله این رساله بلکه از نطاق تحریر و بیان خارج است و هو سر من سرالله و ستر من ستر الله (116) .
دوم ، هدایت به نور قرآن است و در قابل آن ، غلو و تقصیر از معرفت آن است ، و یا وقوف به ظاهر و وقوف به باطن است ؛ چنانچه بعضی اهل ظاهر علوم قرآن را عبارت از همان معانی عرفیه عامیه و مفاهیم سوقیه وضعیه می دانند ؛ و به همین عقیده تفکر و تدبر در قرآن نکنند ؛ و استفاده آنها از این صحیفه نورانیه که متکفل سعادت روحیه و جسمیه و قلبیه و قابلیه است منحصر به همان دستورات صوریه ظاهریه است ؛ و آن همه آیاتی که دلالت کند بر آن که تدبر و تذکر آن لازم یا راجح است و از استناره به نور قرآن فتح ابوابی از معرفت شود پس پشت اندازند ؛ گویی قرآن برای دعوت به دنیا و مستلذات حیوانیه و تاءکید مقام حیوانیت و شهوات بهیمیه نازل شده است .
و بعضی اهل باطن به گمان خود از ظاهر قرآن و دعوتهای صوریه آن ، که دستور تاءدیب به آداب محضر الهی و کیفیت سلوک الی الله است – و آنها غفل از آن هستند – منصرف شوند و با تلبیسات ابلیس لعین و نفس اماره بالسوء از ظاهر قرآن منحرف ، و به خیال خود به علوم باطنیه آن متشبث هستند ؛ با آن که راه وصول به باطن از تاءدب به ظاهر است .
پس این دو طایفه هر دو از جاده اعتدال خارج و از نور هدایت به صراط مستقیم قرآنی محروم و به افراط و تفریط منسوبند و عالم محقق و عارف مدقق باید قیام به ظاهر و باطن کند و به ادبهای صوری و معنوی متاءدب گردد چنانچه ظاهر را به نور قرآن منور می کند ، باطن را نیز به انوار معارف و توحید و تجرید آن نورانی کند .
اهل ظاهر بدانند که قصر قرآن را به آداب صوریه ظاهریه و یک مشت دستورات عملیه و اخلاقیه و عقاید عامیه در باب توحید و اسما و صفات ، نشناختن حق قرآن و ناقص دانستن شریعت ختیمه است ، که باید اکمل از آن تصور نشود والا ختمیت آن در سنت عدل محال خواهد بود . پس چون شریعت ختم شرایع و قرآن ختم کتب نازله و آخرین رابطه بین خالق و مخلوق است ، باید در حقایق توحید و تجرید و معارف الهیه ، که مقصد اصلی و غایت ذاتی ادیان و شرایع و کتب نازله الیه است ، آخرین مراتب و منتهی النهایه اوج کمال باشد ، والا نقص در شریعت که خلاف عدل الهی و لطف ربوبی است لازم آید ؛ و این خود محالی است فضیح و عاری است قبیح که با هفت دریا از روی ادیان حقه لکه ننگش شسته نشود ؛ و العیاذ بالله .
و اهل باطن بدانند که وصول به مقصد اصلی و غایت حقیقی ، جز تطهیر ظاهر و باطن نیست ؛ و بی تشبیث به صورت و ظاهر ، به لب و باطن نتوان رسید ؛ و بدون تلبس به لباس ظاهر شریعت راه به باطن نتوان پیدا کرد ؛ پس ، در ترک ظاهر ابطال ظاهر و باطن شرایع است ؛ و این از تلبیسات شیطان جن و انس است و ما شمه ای از این مطلب را در کتاب شرح اربعین حدیث (117) مذکور داشتیم .
سوم هدایت به نور شریعت است .
چهارم ، هدایت به نور اسلام است .
پنجم ، هدایت به نور ایمان است .
ششم ، هدایت به نور یقین است .
هفتم ، هدایت به نور عرفان است .
هشتم ، هدایت به نور محبت است .
نهم ، هدایت به نور ولایت است .
دهم ، هدایت به نور تجرید و توحید است .
و برای هر یک ، دو طرف ، افراط و تفریط و غلو و تقصیر است که تفصل آن موجب تطویل است و شاید اشاره به بعض آن یا تمام مراتب آن باشد حدیث شریف کافی که می فرماید : نحن آل محمد النمط الاوسط الذی لا یدرکنا الغالی ، ولا یسبقنا التالی (118) .
و فی الحدیث النبوی : خیر هذه الامه النمط الاوسط یلحق بهم التالی و یرجع الیهم الغالی (119)
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید ...