تنبیه عرفانی
بدان که برای هر یک از موجودات عوالم غیب و شهادت و دنیا و آخرت مبداء و معادی است گرچه مبداء و مرجع کل هویت الهیه است ، ولکن چون ذات مقدس حق جل و علا را من حیث هو بی حجاب اسما تجلی بر موجودات عالیه یا سافله نیست ، و به حسب این مقام که لامقامی است بی اسم و رسم و متصف به اسمای ذاتیه و صفاتیه و افعالیه نیست واحدی از موجودات را با او تناسبی نیست و ارتباط و اختلاطی نمی باشد اءین التراب و رب الاءرباب (120) چنانچه تفصیل این لطیفه را در مصباح الهدایه مستقصی دادم – پس مبدئیت و مصدریت ذات مقدسش در حجب اسمائیه است ، و اسم در عین حال که عین مسمی است حجاب او نیز هست ؛ پس ، تجلی در عوالم غیب و شهادت به حسب اسما و در حجاب آن هاست ؛ و از این جهت ذات مقدس را در جلوه اسما و صفات تجلیاتی است در حضرت علمیه که تعینات آن ها را اهل معرفت ((اعیان ثابته )) گویند و بنابراین ، هر تجلی اسمی را در حضرت علمی عین ثابتی لازم است ؛ و هر اسمی را به تعین علمی ، در نشئه خارجیه مظهری است که مبداء و مرجع آن مظهر همان اسمی است که مناسب با آن است ؛ و رجوع هر یک از موجودات عالم کثرت به آن اسمی که مصدر و مبداء آن است ، عبارت از ((صراط مستقیم )) آن است ؛ پس ، از برای هر یک سیر و صراطی است مخصوص و مبداء و مرجعی است مقدر در حضرت علم و طوعا او کرها و اختلاف مظاهر و صراطها به اختلاف ظاهر و حضرات اسماست .
و باید دانست که ((تقویم )) انسان در اعلی علیین ، جمع اسمایی است ؛ و به همین جهت تا ((اسفل سافلین )) مردود شده و((صراط)) او از ((اسفل سافلین )) شروع و به ((اعلا علیین )) ختم شود و این صراط آنهایی است که حق تعالی به آنها انعام فرموده به نعمت مطلقه ، که آن نعمت کمال جمع اسمایی است که بالاترین نعمتهای الهیه است و صراطهای دیگر ، چه صراط سعدا و ((منعم علیهم )) باشد و چه صراطهای اشقیا باشد ، به قدر نقصان از فیض نعمت مطلق داخل در یکی از دو طرف افراط و تفریط خواهد بود پس صراط انسان کامل فقط صراط ((منعم علیهم )) به قول مطلق است و این صراط بالاصاله مختص به ذات مقدس نبی ختمی است ، و برای دیگر اولیا و انبیا بالتبعیه ثابت است و فهم این کلام با آن که نبی اکرم ختمی نبیین است محتاج به فهم حضرات ((اسما)) و ((اعیان )) است ، که کفیل آن رساله مصباح الهدایه (121) است والله الهادی الی سبیل الرشاد .
نقل کلام لزیاده افهام
شیخ جلیل بهایی (122)قدس سره در رساله عروه الوثقی می فرماید : ((و نعمتهای خدای سبحان گرچه اجل از آن است که در احاطه احصا درآید چنانچه حق می فرماید : و ان تعدوا نعمه الله لاتحصوها ، (123) لکن آنها دو جنس می باشند : نعمتهای دنیویه و هر یک از آنها یا روحانی است ، یا جسمانی پس مجموع هشت قسم شود :
اول : دنیوی موهبتی روحانی ؛ مثل نفخ روح و افاضه عقل و فهم .
دوم ، دنیوی موهبتی جسمانی ؛ مثل خلق اعضا و قوای آنها .
سوم ، دنیوی کسبی روحانی ؛ مثل تخلیه نفس از امور دنیه و محلی نمودن آن به اخلاق پاکیزه و ملکات عالیه .
چهارم ، دنیوی کسبی جسمانی ، مثل زینت دادن به هیئتهای پسندیده و حیله های نیکو .
پنجم ، اخروی موهبتی روحانی ؛ مثل آن که بیامرزد گناه ما را و اشتباهی از ناسخ شده و شاید مقصود آن باشد که حق تعالی ما را بیامرزد بی سبق توبه ؛ فراجع .
ششم ، اخروی موهبتی جسمانی ؛ مثل نهرهای از شیر و عسل .
هفتم ، اخروی کسبی روحانی ؛ مثل آمرزش و رضا با سبق توبه ، و چون لذات روحانی که با فعل طاعات جلب شده .
هشتم ، اخروی کسبی جسمانی ؛ مثل لذات جسمانی که با فعل طاعات جلب شده .
و مراد در اینجا از نعمت چهار قسم اخیر است و چیزهایی که وسیله رسیدن به این اقسام می شود از چهار قسم اول.)) تمام شد ترجمه کلام شیخ قدس سره .
و این تقسیمات شیخ گرچه تقسیم لطیفی است ولی اهم نعم الهیه و اعظم مقصد کتاب شریف الهی از قلم شیخ بزرگوار افتاده و فقط اکتفا شده به نعمتهای ناقصین یا متوسطین . و در کلام ایشان گرچه لذت روحانی نیز نام برده شده ، ولی لذت روحانی اخروی که با فعل طاعات جلب شده باشد حظ متوسطین است ؛ اگر نگوییم حظ ناقصین است .
بالجمله ، غیر از آنچه شیخ بزرگوار فرمودند ، که راجع به لذت حیوانیه و حظوظ نفسانیه بود ، نعمتهای دیگری است که عمده آن سه است :
یکی ، نعمت معرفت ذات و توحید ذاتی ، که اصل آن سلوک الی الله و نتیجه آن بهشت لقاء است و اگر سالک را نظر به نتیجه باشد ، در سلوک نقصانی است ، زیرا که این مقام ترک خود و لذات خود است ؛ و توجه به حصول نتیجه توجه به خود است ؛ و این خودپرستی است نه خداپرستی ، و تکثیر است نه توحید ، و تلبیس است نه تجرید .
دوم نعمت معرفت اسماست و این نعمت منشعب شود به حسب کثرت اسمایی و اگر مفردات آن حساب شود ، هزار است ؛ و اگر با ترکیبات دو اسمی یا چند اسمی حساب شود ، از حد احصا خارج است – و ان تعدوا نعمه الله لاتحصوها . و توحید اسمایی در این مقام نعمت معرفت ((اسم اعظم )) است که مقام احدیت جمع اسماست و نتیجه معرفت اسما بهشت اسماست هرکس به اندازه معرفت یک اسم یا چنداسم فردا یا جمعا .
سوم ، نعمت معرفت افعالی است ؛ که این نیز شعب کثیره غیر متناهیه دارد و مقام توحید در این مرتبه ، احدیت جمع تجلیات فعلیه است که مقام ((فیض مقدس )) و مقام ((ولایت مطلقه )) است و نتیجه آن بهشت افعالی است که تجلیات افعالیه حق است در قلب سالک و شاید تجلی به موسی بن عمران در اول امر که گفت : آنست نارا ، (124) به تجلی افعالی بوده ؛ و آن تجلی که اشاره به آن است قول خدای تعالی : فلما تجلی ربه للجبل جعله دکا و خر موسی صعقا (125)تجلی اسمایی یا ذاتی بوده .
پس ، صراط ((منعم علیهم )) در مقام اول ، ((صراط)) سلوک الی ذات الله ، و ((نعمت )) در آن مقام ، تجلی ذاتی است و در مقام ثانی ((صراط)) سلوک به اسماءالله و ((نعمت )) در آن مقام ، تجلیات اسمائیه است ، در مقام سوم ، سلوک به فعل الله است ؛ و نعمت ((نعمت )) آن ، تجلی افعالی است و اصحاب این مقامات را به بهشتها و لذتهای عامه نظری نیست ، چه روحانی باشد یا جسمانی ؛ چنانچه در روایات برای بعض مؤ منین نیز این مقام را اثبات فرموده است . (126)
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید ...