تنبیه عرفانی
شاید در تقدیم ((رب )) و ذکر ((رحمن )) و ((رحیم )) پس از آن و تاءخیر ((مالک )) اشاره ای لطیفه باشد به کیفیت سلوک انسانی از نشئه ملکیه دنیاویه تا فنای کلی یا تا مقام حضور نزد مالک الملوک . پس ، سالک ، در مبادی سیر است ، در تحت تربیت تدریجی ((رب العالمین )) است ، زیرا خود نیز از عالمیان و سلوکش در تحت تصرف زمان و تدریج است . و چون به قدم سلوک از عالم طبیعت متصرم منسلخ شد ، مرتبه اسمای محیطه که به عالم – که جنبه سوائیت در او غالب است – فقط تعلق ندارد در قلب او تجلی کند ؛ و چون اسم شریف – ((رحمن )) را در بین اسمای محیطه مزید اختصاصی است ، آن مذکور گردیده و چون ((رحمن )) ظهور رحمت و مرتبه بسط مطلق است ، مقدم شده بر ((رحیم )) که به افق بطون نزدیکتر است ؛ پس ، در سلوک عرفانی اول اسمای ظاهره تجلی کند ؛ پس از آن ، اسمای باطنه ، چون سیر سالک من الکثره الی الوحده می باشد ؛ تا منتهی می شود به اسمای باطنه محضه که اسم ((مالک )) از آنهاست پس ، در تجلی به مالکیت ، کثرات عالم غیب و شهادت مضمحل شود و فنای کلی و حضور مطلق دست دهد و چون از حجب کثرت به ظهور وحدت و سلطنت الهیه تخلص یافت و به مشاهده حضوریه نایل گردید ، مخاطبه حضوریه کند و ایاک نعبد گوید .
پس تمام دایره سیر سایرین نیز در سوره شریفه مذکور است : از آخرین حجب عالم طبیعت تا رفع جمیع حجب ظلمانیه و نورانیه و دست دادن حضور مطلق و این حضور قیامت کبرای سالک و قیام ساعت اوست و شاید در آیه شریفه فصعق من السموات و من فی الارض الا من شاءالله (92) مقصود از ((مستثنی )) این نوع از اهل سلوک باشد که برای آن ها قبل از نفخ صور کلی ، صعق و محو حاصل شده و شاید یکی از محتملات فرمایش رسول خدا که فرمودند : انا و الساعه کهاتین (93) – و جمع فرمودند بین دو سبابه شریفه خود – همین معنی باشد .
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید ...