نارسا بودن الفاظ در بیان حقایق و انوار تجردیّه و عوالم ربوبی
البتّه معلوم است که سایر درجات و فیوضات این عالم بی حدّ و نهایت است چون پایه و اساس وضع الفاظ بر پایه احتیاجات بشری بوده است و در اثر توسعه احتیاجات دائره وضع الفاظ وسیع تر شده است لذا بیان حقائق انوار تجرّدیّه عوالم ربوبی در قالب الفاظ غیر ممکن است و هر چه از آنجا گفته شود اشاره و کنایه بوده نمی تواند آن حقیقت عالیه را در افهام تنزّل دهد . بشر مادّی که به نصّ اخبار أنت فی أظلم العوالم در تاریک ترین عوالم از عوالم الهیّه که همین عالم مادّه است
زندگی می نماید و هر چه با چشم خود می بیند و با دست مادّی خود لمس می نماید از برای آنها الفاظی در حدود احتیاجات روزمرّه خود وضع می نماید امّا از سایر عوالم و از تعلّقات و تشعشعات و انوار و ارواح اطّلاعی ندارد تا برای آنها نیز الفاظی وضع کند ، بنابر این ما در تمام لغات جهان لغتی نداریم که آن معانی عالیه را حکایت کند پس چسان می توان آن حقایق را به زبان آورده و توصیف نمود ؟
مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست حلّ این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد
دو دسته از این حقایق سخن رانده اند :
اوّل : جماعات انبیاء کرام علیهم السلام بدیهی است که آنها با عوالم ماوراء مادّه ارتباط داشته اند ولی به حکم نحن معاشر الأنبیاء امرنا أن نکلّم النّاس علی قدر عقولهم [27] مجبور بودند از این حقایق به قسمی تعبیر نمایند که قابل فهم و ادراک عامّه مردم باشد و لهذا از بیان حقایق انواری و غایت درخشندگی آن قطع نظر نموده و از بیان آنچه که حتّی به قلب بشر هم خطور نکرده است رفع ید نموده از حقیقت ما لا عین رأت و لا أذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر [28] تعابیری از قبیل جنّت و حور و قصور و غیره می نمودند ولهذا خود نیز در آخر اعتراف می نمودند که بیان حقایق آن عوالم قابل توصیف نیست .
دوّم : سلسله ای از مردم که به متابعت راه انبیاء تشرّف ادراک این حقایق و فیوضات به قدر اختلاف و استعدادات نصیبشان شده است . اینان نیز سخن در پرده استعاره و تمثیل گفته اند .
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید ...