وارستگی از عوالم کثرت از لوازم ابتدایی سلوک است
در ابتدای سلوک باید سالک إلی الله به وسیله اختیار مقام زهد و تأمّل و دقّت و تفکّر در بی اعتباری دنیا و عدم فائده دلبستگی به آن ، رشته علقه به عالم کثرات را قطع کند ، چه نتیجه زهادت بی میلی و بی رغبتی است به امور ، و در نتیجه از رویدادهائی که موجب نفع مادّی و صوری اوست خوشحال نمی شود ، و از وقایعی که موجب ضررهای مادّی اوست متأثّر و محزون نمی گردد .
لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلَی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتَاکُمْ [46]
این بی رغبتی و بی میلی منافات با حزن و خوشی فی الله ندارد زیرا این خوشحالی از محبّت به مال و منال و اعتباریّات نبوده بلکه از جهت آنست که خود را غرق دریای احسان و کرم خدا می بیند .
پس از طیّ این مرحله ، تازه سالک متوجّه خواهد شد که علاقه مفرطی به ذات خود دارد و نفس خود را تا سر حدّ عشق دوست دارد ، هرچه بجا می آورد و هر مجاهده که می کند همه و همه ناشی از فرط حبّ به ذات خود است ، زیرا که یکی از خصوصیّات انسان آنست که فطره خودخواه بوده ، حبّ به ذات خود دارد ، همه چیز را فدای ذات خود می نماید و برای بقای وجود خود ، از از بین بردن و نابود نمودن هیچ چیز دریغ نمی کند . از بین بردن این غریزه بسیار صعب و مبارزه با این حسّ خودخواهی از اشکل مشاکل است ، و تا این حسّ از بین نرود و این غریزه نمیرد نور خدا در دل تجلّی نمی کند ، و به عبارت دیگر تا سالک از خود نگذرد به خدا نمی پیوندد .
قطع علاقه از ذات خود سالک باید به وسیله استمداد از الطاف الهیّه و امدادهای پیاپی رحمانیّه رشته محبّت به ذات خود را سست و رفته رفته ضعیف نموده تا بالأخره پاره کند و به این صنم درونی که سر – رشته تمام مفاسد است کافر گردد و او را یکباره فراموش بنماید تا به طوری که عند التأمّل و التحقیق تمام کارهای او برای ذات اقدس الهی باشد
و حبّ به ذات او به حبّ به خدای خود تبدیل گردد ، و این بر اساس مجاهده انجام می گیرد . پس از طیّ این مرحله سالک دیگر علقه به بدن و آثار بدن و حتّی به روح خود را که پاره نموده ندارد ، هر کار که کند برای خداست و اگر سدّ جوعی کرده و در کار تهیّه اسباب زندگی به قدر کفاف و ضرورت باشد برای آنست که محبوب ازلی خواستار حیات اوست و الا قدمی از قدم برای تحقّق حیات این نشأه برنمی داشت .
البتّه این خواست در مقابل خواست خدا طولی خواهد بود نه عرضی ، و بر همین اساس دیگر سالک حقّ ندارد طالب کشف و کرامات بوده ، عملی برای تحقّق آن انجام دهد یا برای طیّ الأرض و اخبار از مغیبات و اطّلاع بر ضمایر و اسرار و تصرّف در موادّ کاینات ذکری بگوید و ریاضتی بکشد و برای استکمال و بروز قوای نفسانی به ایّ وجه و صوره عملی انجام دهد زیرا چنین کسی در راه رضای محبوب قدم برنمی دارد ، خدای را عبادت نکرده و مخلص نخواهد بود بلکه نفس خود را معبود خود ساخته و برای برآورده شدن حاجات او و تحقّق پذیرفتن استعدادات او گام می زند گرچه لفظا بدین منکر اعتراف نکند و ظاهرا تمام عبادتش را برای خدا انجام دهد .
چنین شخصی به نصّ کریمه شریفه : ا فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ الهَهُ هَواهُ [47] ، هوای خود را معبود خود ساخته و خواسته های نفسانی خود را می پرستد . سالک باید از این مرحله عبور کند و نفس خود را که دم از انانیّت می زند ترک بگوید . و سیأتی الکلام فیه ان شاء الله تعالی . [48]
وقتی سرانجام سالک بدین مرحله رسید کم کم خود را که برای خدای تعالی دوست می داشت نیز فراموش می کند و دیگر خودی نمی بیند و دیگر غیر از جمال ازلی و ابدی سیما و رخساره ای را نخواهد دید و رفته رفته در آن دریای بیکران غرق شده اثری از او نخواهد ماند .
این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید ...