اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَۆُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ، لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُۆْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ، اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآۆُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

فهرست کتاب
کد کتاب: ۹۶۹ ۱۳۹۶/۰۷/۰۴ - ۰۳:۱۷ ۳۳۷

بیست و سوّم و بیست و چهارم و بیست و پنجم: نفی خواطر و ذکر و فکر

و این سه مرحله از مهمّات وصول به مقصد است ، و اکثر افرادی که از راه بازمانده و نتوانسته اند به مقصد برسند توقّفشان در یکی از این سه مرحله بوده است و در همانجا یا توقّف نموده و یا دستخوش هلاکت و بوار گشته اند ، چه خطرات این منازل عبارت است از عبادت اصنام و اوثان«» و کواکب و آتش و گاه زندقه و فرعونیّت و دعوای حلول و اتّحاد و نفی تکلیف و اباحه و امثال آن . و البتّه به همه آنها اشاره خواهد رفت ولی فعلا حلول و اتّحاد را که از خطرات مهمّ است به طور اجمال بیان می کنیم و آن برای سالک از صاف نمودن ذهن به وسیله نفی خواطر پیدا خواهد شد .

چون سالک هنوز از وادی اسم و رسم بیرون نرفته است لهذا العیاذ بالله ممکن است در اثر تجلّی صفاتیّه یا اسمائیّه چنین تخیّل کند که الله با خودیّت و شخصیّت او متّحد است ، و این همان معنای حلول و اتّحادی است که کفر و شرک است و حال آنکه معنای وحدت وجود به کلّی معنای تعدّد و تغایر را نفی می کند و در برابر وجود مقدّس حضرت احدیّت تمام وجودات متصوّره را جزء موهومات می شمرد و همه را ظلّ و سایه می شمرد ، و سالک به واسطه ارتقاء به این مقام تمام هستی خود را از دست می دهد و خود را گم می کند و فانی می شود و غیر از ذات مقدّس او در عالم وجود ذی وجودی را ادراک و ذوق نمی نماید «و لیس فی الدّار غیره دیّار» [71] ، این کجا و حلول و اتّحاد کجا ؟ امّا نفی خواطر : عبارت است از تسخیر قلب و حکومت بر آن ، تا سخنی نگوید و عملی انجام ندهد و تصوّر و خطره ای بر او وارد نشود مگر به اذن و اختیار صاحب آن . و تحصیل این حال بسی صعب و دشوار است و لهذا گفته اند که نفی خواطر از اعظم مطهّرات سرّ است . چون سالک در مقام نفی خاطر می افتد ناگهان متوجّه می شود که سیل بنیاد کن خواطر و اوهام و خیالات او را فرا می گیرد و حتّی خاطراتی که باور نمی کرد به خاطرش خطور کند از وقایع کهنه گذشته یا خیالات غیر قابل وقوع بر او راه می یابند و دائما او را مشغول به خود می کنند . سالک باید در این مقام مانند جبال رواسی ، ثابت بایستد و هر خاطری که پیدا شود و زحمت دهد او را با شمشیر ذکر هلاک کند . و مراد از ذکر در اینجا همان اسماء الهیّه است که باید سالک در وقت خطور خاطره به یکی از آن اسماء توجّه کند و توجّه خود را بر آن مستدام بدارد و پیوسته با چشم و دل به سوی آن نگران باشد تا آن خاطر از خانه دل بیرون رود .

و این طریق بسیار صحیح است که باید فقط با ذکر که همان توجّه و یاد یکی از اسماء خداست خاطر را دور کرد . قال الله تعالی : انَّ الَّذینَ اتَّقَوْا اذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإذَا هُمْ مُبْصِرُونَ [72]

0 0 votes
امتیازدهی به مقاله

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید ...

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
View all comments
0
Would love your thoughts, please comment.x